دسته
ضص
تبيان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 15489
تعداد نوشته ها : 16
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

هر هوس که فرو می رود ممد حیات است و چون برآید مفرح ذات.
اگر مجرد باشی هوس هایت را دائما فرو می بری و چیزی بر نمی آوری الا کف. پس هرگاه که از شدت تجرد کف کردی، برای اصلاح الگوی مصرف، کف ها را برای مصارفی چون شستشو نگاه دار!
بیت:
کف کردی از تجرد؟مصرف نما کفت را!
اصلاح کن عزیزم، الگوی مصرفت را!
سوال:
این کف را باید به کار شستشو گرفت یا آن که خودش را هم باید شستشو نمود؟!

از قدیم میان" کف" و "اصلاح" رابطه تنگاتنگی وجود داشته است، چونان که اول کف می زدند و بعد اصلاح می کردند. بنابراین در امر اصلاح الگوی مصرف ازدواج نیز می توان از کف حاصل از تجرد، بهره برد،بدین طریق که از روی نشانه کف کردگی، مجردان را شناسایی کرده و اصلاحشان کرد، بلکه مخ کسی را کف رفته و تاهل اختیار کنند تا دیگران به افتخارشان کف بزنند.
از طرفی اصلاح الگوی مصرف ازدواج می تواند به معنی الزام افراد برای اکتفا به یک همسر و خودداری از اسراف در زناشویی نیز باشد.

آورده اند که در سال اصلاح الگوی مصرف، در مملکت پارسیان، قحطی عظیمی در امر ازدواج پدید آمد، بدان حد که آمار ازدواج کم و آمار طلاق افزون شد. رندی را پرسیدند دلیلش چیست، گفت:" به گمانم الگوی مصرف ازدواجمان را آن قدر اصلاح کردیم که چیزی ازآن باقی نماند!"
دسته ها : طنز

طنز: راه‌های اصلاح الگوی مصرف  

• احساس می‌کنید باید به حمام بروید. شیر آب را باز می‌کنید تا گرم شود، سپس دنبال کارهایتان می‌روید. یک ساعت بعد دوباره به حمام سر می‌زنید. آب گرم شده، ولی حال دوش گرفتن را ندارید. شیر آب را می‌بندید و ترجیح می‌دهید که بخوابید.

 

• سوار اتومبیلتان می‌شوید تا با همسر و فرزندانتان به گردش بروید. متوجه می‌شوید که باید بنزین بزنید. در صف طولانی جایگاه عرضه سوخت منتظر می‌مانید و باقی‌مانده بنزین داخل باک را هم می‌سوزانید. بعد از سوخت‌گیری، الکی در خیابان‌ها بالا و پایین می‌روید. ساندویچ زاپاتا می‌خورید، دوباره بنزین می‌زنید و به خانه برمی‌گردید.


• قرار است خواهر همسرتان با دامادهایش به خانه‌تان حمله کنند. یک عالمه شام درست می‌کنید. اما او فقط با شوهرش می‌آید و یک عالمه غذا را تا چند روز بعد در یخچال نگهداری می‌کنید و هر روز به خورد شوهر بچه‌هایتان می‌دهید. آخرش آن‌ها هم خسته می‌شوند و یک روز که در خانه نیستید، غذاها را دور می‌ریزید و الکی به شما می‌گویند که آن را خورده‌اند تا بالاخره از غذای یخچالی راحت بشوند.


• به پسرتان اجازه می‌دهید تا از اتومبیلتان استفاده کند و با دوست‌هایش به گردش برود. یک روز وقتی از محل کارتان به خانه برمی‌گردید، همسرتان می‌گوید که اتومبیلتان از وسط نصف شده است. شما که این پول‌ها برایتان چیز مهمی نیست، دستی روی سر فرزندتان می‌کشید و از او می‌خواهید تا سعی کند زودتر گواهینامه بگیرد.


• برای این که به فامیل‌هایتان اثبات کنید که میراث‌دار خسیسی نیستید، میهمان‌های مجلس ختم آن مرحوم را به یک رستوران گران می‌برید و گارسون‌ها برایشان دو قاشق برنج، چهار بند انگشت گوشت کبابی، مقداری جعفری، یک حلقه پیاز با ضخامت نیم سانتی‌متر، یک قاچ لیمو و یک عدد زیتون می‌آورند. چند دقیقه بعد، مبلغی معادل قیمت یک سمند سورن با رنگ سفارشی را به صندوق رستوران پرداخت می‌کنید.


• یک پول خوب دستتان می‌آید. تصمیم می‌گیرید آن را برای نامزدتان خرج کنید. دو ساعت در خیابان وزرا بالا و پایین می‌روید و جست‌وجو می‌کنید تا عطر مورد علاقه او را پیدا کنید و بخرید. آخرش هم آن را گیر نمی‌آورید و تصمیم می‌گیرید یک انگشتر قشنگ برایش بخرید. اما نظرتان عوض می‌شود و یک روز که اتومبیل او را قرض گرفته‌اید، آن را به خیابان سورنا می‌برید و رویش یک سیستم صوتی درست و حسابی می‌بندید. وقتی همان شب به خانه نامزدتان می‌روید، او می‌گوید که چون به پول نیاز داشته، اتومبیلش را یک ساعت قبل به پسرخاله‌اش فروخته است.


• از وقتی مدل جدید موبایل مورد علاقه‌تان را پشت ویترین یک فروشگاه دیده‌اید، شب‌ها خواب‌تان نمی‌برد. چند روز بعد وقتی حقوق خود را دریافت کردید، بلافاصله به خیابان جمهوری می‌روید و آن گوشی را می‌خرید. شب وقتی به یک میهمانی می‌روید، عاشق گوشی یکی از میهمان‌ها می‌شوید. روز بعد به خیابان جمهوری می‌روید و آن گوشی را می‌خرید و گوشی قبلی‌تان را هم توی کشوی میزتان می‌گذارید.

• یک پول قلمبه دستتان می‌آید. به همسرتان می‌گویید که این پول مال هر دو نفر شما است، اما او خودش می‌تواند تصمیم بگیرد با آن در یک تور خارجی ثبت‌نام کنید یا برای تجهیز خانه خرج کنید. همسرتان چند روز فکر می‌کند و آخرش می‌گوید که می‌خواهد مبلمان را عوض کند. از آن خسته شده است. روز بعد مبلمان جدید را سه میلیون تومان می‌خرید و مبلی که سال قبل دو میلیون خریده بودید و آخ هم نگفته و سالم است را از شما 300 هزار تومان می‌خرند. مجبور هستید. می‌فهمید؟ مجبور هستید
دسته ها : طنز

همسرم اصلاح مصرف می کند آن هم چه جور
گاه با ارشاد و صحبت گاه گاهی هم به زور
صرفه جویی می کند در پختن و در دوخت و دوز
هست آپ تودیت کارش یا به قول ما به روز
می شمارد لپه ها و لوبیا را درخورشت
صرفه جویان را حواله میدهد ناف ِبهشت
در خورشتش هرکسی یابد دو کنجه بیشتر
می زنم هر روزبر آن جای خود یک نیشتر
جای روغن در غذاها دنبه و پی می کند
بچه ام با خوردنش رودار (پی پی )می کند
جای لیوان ، آب می نوشیم با قطره چکان
وای از آن روزی که آید خانۀ ما میهمان
رفته از یادم زمانی را که ماهی خورده ام
تازه آن هم در سفر، در بین راهی خورده ام
جامه می دوزد برایم ناقلا بی آستین
پاچۀ تنبان من سی سانت مانده تا زمین
وصله پشت وصله می کوبد به جوراب حقیر
جای قالی زیر پای ما بُود تنها حصیر
روشنی خانۀ ما با چراغ موشی است
کار او البته پیش دیگران روپوشی است
می رویم حمام البته دو هفته در میان
چون که واتر گوییا دارد برای ما زیان
بابت اصلاح الگوی نفوس ، این پرفسور
رختخوابش را جدا فرموده با صد داد و غــُر

پول های حاصل از اصلاح مصرف را طرف
در حسابش جمع کرده چون که دارد صد هدف
می خرد با پول های بی زبانم کیف و کفش
می رود با هر خریدش در فلان جایم درفش
این طلا هایی که همسر بر خودش آویخته
بابت هرتکه اش خون دلم را ریخته
آستین جامه ها و پاچۀ شلوار من
شد النگوی طلا ورفت در دستان زن
پول آب و برق را داده به جراح زبل
تا شود قدری جوانترتر ز سنـّش در سجل
الغرض در باب اصلاحات دربین زنان
همسر من هست البته یقیناً قهرمان
گفت با « جاوید» رندی بذله گو و تیز هوش
راه درمانت نمی باشد به غیر ازمرگ موش
آن هم البته اگر طبق همین الگو خوری
دور خواهی کرد عزراییل و گردی بستری

این شعر در جشنوارۀ هفت هنر (مهرماه 88-استان فارس) مقام سوم را کسب کرد


شاعر محمدجاوید

دسته ها : طنز
X